مدهای جامعه

نويسنده: فاطمه حاجی حسینی
در تاریخ بشر آمده است که انسان از وقتی ریسندگی و بافندگی را آغاز کرد، به لباس های ساده قناعت نکرد و از پارچه هایی که می بافت، سعی می کرد پوشش زیبایی برای خود درست کند. یافته های باستان شناسان نیز این را تایید می کند که تمام وسایل زندگی و حتی آلات و ادوات شکار و جنگ نیز از تزئینات ویژه ای برخوردار بودند و سعی می شد که به زیباترین شکل ممکن ساخته شوند.
به نظر من مدگرایی از نوعی حس افراطی بشر به زیبایی و برتری جویی و جلب نظر دیگران و دوری از تکراری بودن امور حاصل می شود. این حس در همه افراد وجود دارد و حد متعادل آن بسیار پسندیده و موجب آراستگی ظاهر و باطن و گفتار می شود؛ ولی اگر از حد اعتدال خود خارج شود، می تواند موجب سردرگمی شود.
همه ما از این که سال ها در اتاقی که به یک شکل خاص تزئین شده، زندگی کنیم، احساس کسالت می کنیم و شاید حتی با عوض کردن جای یک قاب عکس و یا میز در یک اتاق، به تغییر فضای اتاق کمک کنیم و روح تازه ای در آن بدمیم؛ به طوری که گویی اتاق جدیدی به وجود آورده ایم.
اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که اغلب مدهایی که در کشور ما هست، با آداب و رسوم ملی و دینی ما متناسب نیست و تمام آنها برداشت و کپی برداری غلطی از کشورهای غربی است. این که می گویم کپی برداری غلط، منظورم این است که در ایران جوانان و حتی فرهیختگان ایرانی، از مدهای اوباش اروپا و امریکا تقلید می کنند. در فیلم هایی که از آن کشورها می بینیم و یا تصاویر کشورها و مصاحبه های مختلف، شما هیچ گاه یک دانشجو یا یک کارمند یا یک فرهنگی جامعه آنها را با لباس نامرتب و دکمه های باز و موهای سیخ نمی بینید. منظور این است که در آن کشورها، چنین تیپ هایی برای آدم های محترم و متشخص و آبرودار نیست؛ بلکه کسانی که به آداب کشورشان و حتی به آداب انسانیت متلبس نیستند، از چنین پوشش ها و تیپ هایی استفاده می کنند.
به عنوان مثال گاهی تیپ گاوچران های امریکایی تیپ درجه یک و با کلاس ایران می شود و یا مدل موی فلان حزب و گروه آلمان یا اروپا تیپ دانشجویی ایران می شود که این کارها نه عقلانی است و نه با آداب، دین و فرهنگ ما متناسب است.
گذشته از میل به زیبایی و برتر بودن، مسئله مهم دیگری که در جوانان ایران بسیار پررنگ است و باعث گرایش بیشتر آنان به چنین مسائلی می شود، تهی بودن جوانان امروز از فرهنگ و اندیشه بومی و اعتقادی خویش است.
جوان امروز که به این مسائل گرایش شدید نشان می دهد، همواره با یک کمبود درونی شخصیت مواجه است و چون راحت ترین و بارزترین راهی که در جامعه برای بالا بردن شخصیت خویش می بیند، استفاده از فرهنگ مدپرستی است، برای احیای شخصیت از دست رفته خود، به این مسئله رو می آورد و چون این مسئله، از لحاظ روحی و درونی او را ارضا نمی کند، همواره در پی تغییر آن بر می آید و خود را با جدیدترین مدها، منطبق می کند. مدل مو، پاچه شلوار، کفش او و... همه مطابق با چیزی است که تازه به بازار آمده است و مدتی که گذشت و این لباس ها شایع شد و عمومیت پیدا کرد، او باز مد جدیدتری می پوشد و این زنجیره تا وقتی ادامه دارد که جوان شخصیت خود را در چیزی غیر از لباس و ظاهر خود نیابد.
این مسئله درباره اخلاق، برخورد اجتماعی و مهم تر از همه ایمان و تقوی نیز مطرح است. نباید از نظر دور داشت که مدگرایی فقط محدود به پوشش و لباس نمی شود، بلکه شایع ترین و بارزترین مسئله ای که در این مورد به چشم می آید، همان لباس است؛ ولی در بسیاری دیگر از امور روزمره، مانند گفت و گو و معاشرت و وسایل زندگی و حتی تعارفات روزانه و آداب و رسوم هم رد پای مدگرایی به وضوح قابل مشاهده است.
گاهی بعضی کلمات آن چنان مد می شود که همه به کار می برند؛ به طوری که گویی این نشان از سطح بالای فرهنگ جامعه است و اگر استفاده نکنی، گویی از قافله تمدن عقب مانده ای.
اگر بخواهیم در مقیاس کلان بنگریم، بازهم به مدهای عجیبی بر می خوریم که سال ها و شاید حتی صدها سال پیش اروپا آن راتجربه کرده و راه به جایی نبرده است و حالا در ایران تجربه شکست خورده آنان دوباره عمل می شود. مگر ما چقدر وقت برای زندگی داریم که تجربیات دیگران را که نتیجه آن برای هر کسی روشن است، دوباره تجربه کنیم. چند سالی است که همه جای ایران حرف از آزادی و رسیدگی به امور جوانان و زنان، مد روز شده است. گر چه این فقط در حد حرف است و وضع از گذشته نه تنها بهتر نشده که هیچ بدتر هم شده است. چه کارها که به اسم آزادی نمی کنند و چه حرف ها که به قصد دفاع از حقوق جوانان گفته نمی شود. آیا این درست است که حرف های کهنه و پوسیده قرن ۱۶و۱۷ اروپا را که هیچ سازگاری با شرایط ما ندارد و تازه در همان جا هم بدبختی به بار آورد، حالا در این کشور تجربه کنیم.
پس هرگاه جوانان ایران - یا هر کشور دیگر - با فرهنگ غنی خویش، به آن غنای والای فرهنگی و دینی دست یافتند که خصیت خود را در چند متر پارچه و رنگ و لعاب ظاهر ندیدند، آن گاه به ظاهری آراسته و موقر بسنده می کنند و در به در دنبال جدیدترین رنگ و مدل نمی گردند و این فرهنگ را باید از خانواده شروع کرد و از بدو تولد به کودک آموخت. در واقع از جوانان امروز که پدر و مادرهای فردا هستند، باید این فرهنگ را شروع کرد و باید پذیرفت که:
منبع: باشگاه اندیشه